گروه خبری چهارفصل: همیشه این چالش وجود دارد که المان ها شهری با مجسمه ها کاملا به هم شبیه هستند یا کاملا در تضاد با هم و همواره دیده شده که آنها را با هم تلفیق می کنند.
بهرنگ مجیدی یک چالش را می شکافد: مجسمه با المان فرق دارد!
بهرنگ مجیدی، معمار و مدرس دانشگاه در این خصوص توضیح می دهد:"تفاوت اصلی مجسمه با المان در نگاه انتزاعی و غیر مستقیم المانهاست به یک موضوع! نگاهی که ذهن انسان را بعنوان یک موجود متفکر درگیر خود میکن، لقمه ای آماده نیست که در دهان انسان گذارده شود! فکر و اندیشه و تامل انسان را در برخورد با خود میطلبد، در حرکت انسان مکث و تامل ایجاد میکند و همین ویژگی باعث ماندگاری آن می شود چرا که آنچه موجب درگیری ذهن شود در اذهان باقی می ماند اما مجسمه خیلی پیش پا افتاده و به قول معروف شسته رفته گویی لقمه ای آماده را در دهان فرد می گذارد و مفهوم را مستقیما به وی عرضه می دارد. درگیری فرد با موضوع به سطح نزول می کند و در چنین حالی و از چنین اثری نمیتوان انتظار ماندگار شدن و اثر گذاری در ذهن را داشت."
مجیدی می گوید:"علاوه بر این مجسمه پیکره ایست تراشیده شده از سنگ یا یک نوع از مصالح خاص. معممولا تنوع خاصی ندارد و کالبدی یکنواخت است در صورتیکه المانها چه به لحاظ فرمها و آرایه های به کار رفته و حتی چه به لحاظ مصالح و رنگها و تزئینات معمارانه می توانند سرشار از تنوع و زیبایی باشند."
این استاد دانشگاه بیان می کند:"المان یک ترکیب معمارانه است چرا که در آن از هندسه و ویژگی های درونی اشکال و احجام استفاده می شود در صورتیکه هنر پیکره سازی و مجسمه سازی مقوله ی دیگریست که مستقیما در این گروه طبقه بندی نمی شود اما در برخی موارد ما مجبوریم برای نشان دادن مکانی خاص از مجسمه استفاده کنیم مثلا مکانهایی که به نام شخصیتی خاص معرفی شده اند و هدف نشان دادن چهره یا پیکره ی شخصیتی خاص میباشد، این شخصیت را نمیتوان با خط و صفحه نشان داد! اما در اکثر موارد برای نشان دادن مفاهیم و موضوعات و بویژه آنچه که اصولا شکل خاصی ندارد و صرفا مفهومی را بیان میکند استفاده از آرایه ها و المانها ضروری است."